مادربزرگ به خانه ی مهتاب، نوه اش آمده بود. اما مهتاب فقط بازیگوشی می کرد.
اتاق مهتاب خیلی به هم ریخته و شلوغ بود. او می خواست یک کیف که برای مادربزرگ خریده بود را به او بدهد ولی هر چه می گشت پیدا نمی کرد.
چون اتاقش خیلی خیلی به هم ریخته بود و هیچ چیز سر جایش نبود ...
اتاق مهتاب خیلی به هم ریخته و شلوغ بود. او می خواست یک کیف که برای مادربزرگ خریده بود را به او بدهد ولی هر چه می گشت پیدا نمی کرد.
چون اتاقش خیلی خیلی به هم ریخته بود و هیچ چیز سر جایش نبود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:46
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان