ضرب المثل «درختی رو که در غیر فصل بار بده، باید از ریشه درآورد» رو برای کسانی به کار می برن که طمع کارن و می خوان از هر موقعیتی برای رسیدن به هدفشون استفاد ه کنن، اما از کرده خودشون پشیمون می شن. این مثل داستانی داره.
«ضرب المثل» سخن کوتاه و مشهوری است که به مفهومی عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره می کند و جای توضیح بیشتر را می گیرد. در برنامه «یک داستان، یک ضرب المثل» به بررسی این قصه های پندآموز می پردازیم. از جمله هزاران ضرب المثل فارسی و ایرانی می توانیم به ضرب المثل «درختی رو که در غیر فصل بار بده، باید از ریشه درآورد» اشاره کنیم. این مثل داستانی دارد.
روزی بود روزگاری بود، زمستان و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت: «برم به باغم سری بزنم.» به باغش رفت. برف روی زمین نشسته بود باغبان گفت: «دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند.» ناگهان چشمش به درخت انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا انجیر روییده بود. باغبان با تعجب گفت: «نکند خواب می بینم؟ این فصل و میوه انجیر؟ بهتر است میوه ها را به پادشاه هدیه کنم تا جایزه ای به من بدهد.» با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد. دربان ها پرسیدند: «با شاه چه کار داری؟ باغبان گفت: «آمده ام هدیه مخصوصی به شاه تقدیم کنم.» شاه از دیدن انجیرها خوشحال شد. دو سه تا انجیر خورد و گفت...
«ضرب المثل» سخن کوتاه و مشهوری است که به مفهومی عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره می کند و جای توضیح بیشتر را می گیرد. در برنامه «یک داستان، یک ضرب المثل» به بررسی این قصه های پندآموز می پردازیم. از جمله هزاران ضرب المثل فارسی و ایرانی می توانیم به ضرب المثل «درختی رو که در غیر فصل بار بده، باید از ریشه درآورد» اشاره کنیم. این مثل داستانی دارد.
روزی بود روزگاری بود، زمستان و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت: «برم به باغم سری بزنم.» به باغش رفت. برف روی زمین نشسته بود باغبان گفت: «دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند.» ناگهان چشمش به درخت انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا انجیر روییده بود. باغبان با تعجب گفت: «نکند خواب می بینم؟ این فصل و میوه انجیر؟ بهتر است میوه ها را به پادشاه هدیه کنم تا جایزه ای به من بدهد.» با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد. دربان ها پرسیدند: «با شاه چه کار داری؟ باغبان گفت: «آمده ام هدیه مخصوصی به شاه تقدیم کنم.» شاه از دیدن انجیرها خوشحال شد. دو سه تا انجیر خورد و گفت...
صداها
-
عنوانزمان
-
7:14
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان