عمهزینب پرستار بود. او با سحر کوچولو و مامان و باباش زندگی میکرد.
عمهزینب خیلی مهربان بود. او با بیماران مهربانی میکرد.
عمه وقتی به خانه میآمد، حسابی خسته بود، اما همچنان نمازش را میخواند.
عمهزینب خیلی مهربان بود. او با بیماران مهربانی میکرد.
عمه وقتی به خانه میآمد، حسابی خسته بود، اما همچنان نمازش را میخواند.
صداها
-
عنوانزمان
-
8:30
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان