موشی کوچک افسار شتری را در دست گرفته به جلو می کشید و به خود می بالید که این منم که شتر را می کشم.
شتر با چالاکی در پی او می رفت. در این اثنا شتر به اندیشه ی غرور آمیز موش پی برد. همین طور که می رفتند به جوی بزرگی رسیدند. موش که توان گذر از آن رودخانه را نداشت بر جای ایستاد و تکان نخورد.
شتر رو به موش کرد و گفت : «برای چه ایستاده ای ؟! »
موش گفت : «این آب خیلی عمیق است. من می ترسم غرق شوم.»
داستان"موش و شتر" در شبکه رادیوی ایرانصدا به تهیه کنندگی آتی جان افشان تهیه و تولید شده است.
شتر با چالاکی در پی او می رفت. در این اثنا شتر به اندیشه ی غرور آمیز موش پی برد. همین طور که می رفتند به جوی بزرگی رسیدند. موش که توان گذر از آن رودخانه را نداشت بر جای ایستاد و تکان نخورد.
شتر رو به موش کرد و گفت : «برای چه ایستاده ای ؟! »
موش گفت : «این آب خیلی عمیق است. من می ترسم غرق شوم.»
داستان"موش و شتر" در شبکه رادیوی ایرانصدا به تهیه کنندگی آتی جان افشان تهیه و تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
15:17
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان