هدی با مادرش به پارک رفته و توی زمین بازی بچه ها مشغول تاب بازیه که عزیز جون رو می بینه. هدی عزیز جون رو که داشت بهش نزدیک می شد اصلا نشناخت، حتی فکر کرد یه غریبه هست که می خواد اون رو بدزده. آخه می دونین چرا؟ برای اینکه عزیز جون یه کلاه...
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می گه که خداوند می خوان به ما بگن که من بینا هستم و از همه احوالات شما با خبرم. در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیه 1 سوره مبارکه «مُدَّثِّر» اشاره می کنه.
خداوند در این آیه می فرمایند:
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ
هان! ای روپوش به خود پیچیده
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می گه که خداوند می خوان به ما بگن که من بینا هستم و از همه احوالات شما با خبرم. در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیه 1 سوره مبارکه «مُدَّثِّر» اشاره می کنه.
خداوند در این آیه می فرمایند:
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ
هان! ای روپوش به خود پیچیده
صداها
-
عنوانزمان
-
9:59
کاربر مهمان