دخترک قصه ی کتاب « انگشت جادویی» یک انگشت جادویی دارد. هز وقت کسی او را عصبانی کند او با انگشت جادویی اش، حالش را جا می آورد.
اگر کسی دختر قصه ی ما را اذیت کند، سر انگشتش گزگز میکند و نیروی جادویی از آن بیرون میجهد.
آن وقت است که کسی نمی تواند جلویش را بگیرد.
او خانواده همسایه را که همیشه دنبال شکارند، ادب میکند. جادوی انگشت دخترک، دستهای آنها را با بال پرندهها عوض میکند. همسایهها مجبور میشوند در لانه زندگی کنند ...
اگر کسی دختر قصه ی ما را اذیت کند، سر انگشتش گزگز میکند و نیروی جادویی از آن بیرون میجهد.
آن وقت است که کسی نمی تواند جلویش را بگیرد.
او خانواده همسایه را که همیشه دنبال شکارند، ادب میکند. جادوی انگشت دخترک، دستهای آنها را با بال پرندهها عوض میکند. همسایهها مجبور میشوند در لانه زندگی کنند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
6:53
کاربر مهمان
کاربر مهمان