سوسن شب خوابش نمی برد. او ناراحت بود.
چون مادرش را ناراحت کرده بود و مادرش برایش قصه نمی گفت.
او دانه های اناری که روی زمین ریخته بود را جمع نکرده بود. تازه، لجبازی هم می کرد ...
چون مادرش را ناراحت کرده بود و مادرش برایش قصه نمی گفت.
او دانه های اناری که روی زمین ریخته بود را جمع نکرده بود. تازه، لجبازی هم می کرد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:43
کاربر مهمان