دخترک «جزیره ی شادی»، شبها و روزها سفر میکنه تا بتونه به شادی برسه. اون می خواد به افق برسه. ولی نمی دونه چقدر تا افق مونده.
دخترک سوار یه قایقه و گرفتار باد و توفان شده. انگار دنیا تموم شده و اون نمی دونه به کدوم سمت باید بره.
دخترک از خودش می پرسه : از کدوم راه باید برم ولی کسی نیست که بهش جواب بده
مجری: اما یه روز همه ی سر و صداها می خوابه و سکوت همه جا رو پر می کنه. انگار توی سکوت اون به یه چیزهایی می رسه.
از دل این سکوت راهی باز می شه و تابلویی در دریا راه جزیره شادی رو نشونش میده.
کتاب «جزیره ی شادی» از سوی انتشارات «موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان»، به بازار کتاب آمده است.
دخترک سوار یه قایقه و گرفتار باد و توفان شده. انگار دنیا تموم شده و اون نمی دونه به کدوم سمت باید بره.
دخترک از خودش می پرسه : از کدوم راه باید برم ولی کسی نیست که بهش جواب بده
مجری: اما یه روز همه ی سر و صداها می خوابه و سکوت همه جا رو پر می کنه. انگار توی سکوت اون به یه چیزهایی می رسه.
از دل این سکوت راهی باز می شه و تابلویی در دریا راه جزیره شادی رو نشونش میده.
کتاب «جزیره ی شادی» از سوی انتشارات «موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان»، به بازار کتاب آمده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
4:56
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه