این ترانه ی زیبا، درباره ی ستایش خداوند دانا و توانا می باشد.
وقتی که باغ خشک و خالی، پیراهنی از گل به تن کرد
وقتی که باران بهاری، دشت و بیابان را چمن کرد
دیدم ز تو صدها نشانه، در چهره ی زیبای دنیا
دیدم تو را هر لحظه هر جا، آه ای خداوند توانا
وقتی که نور گرم خورشید، در خاک زرد و خفته خوابید
وقتی که در صبح بهاری، از چشم گل شبنم تراوید
دیدم ز تو صدها نشانه، در چهره ی زیبای دنیا
دیدم تو را هر لحظه هر جا، آه ای خداوند توانا
وقتی که آب پاک چشمه، در باغ و صحرا گشت جاری
وقتی که خندیدند در باغ، گل های زیبای بهاری
دیدم ز تو صدها نشانه، در چهره ی زیبای دنیا
دیدم تو را هر لحظه هر جا، آه ای خداوند توانا
وقتی که باغ خشک و خالی، پیراهنی از گل به تن کرد
وقتی که باران بهاری، دشت و بیابان را چمن کرد
دیدم ز تو صدها نشانه، در چهره ی زیبای دنیا
دیدم تو را هر لحظه هر جا، آه ای خداوند توانا
وقتی که نور گرم خورشید، در خاک زرد و خفته خوابید
وقتی که در صبح بهاری، از چشم گل شبنم تراوید
دیدم ز تو صدها نشانه، در چهره ی زیبای دنیا
دیدم تو را هر لحظه هر جا، آه ای خداوند توانا
وقتی که آب پاک چشمه، در باغ و صحرا گشت جاری
وقتی که خندیدند در باغ، گل های زیبای بهاری
دیدم ز تو صدها نشانه، در چهره ی زیبای دنیا
دیدم تو را هر لحظه هر جا، آه ای خداوند توانا
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه