ماهی کوچولو غمگین بود. او می خواست به یک جای بزرگ تر برود. یک جا به اندازه ی آسمان.
او می خواست از آب بیرون بپرد. هر بار تلاش می کرد اما موفق نمی شد.
برای همین هر روز غمگین تر می شد ...
او می خواست از آب بیرون بپرد. هر بار تلاش می کرد اما موفق نمی شد.
برای همین هر روز غمگین تر می شد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:36
کاربر مهمان
کاربر مهمان