ترانه درمورد فرغون کهنه و بیکلام همین ترانه
هست یک فرغون کهنه، گوشهی انباری ما
گاه برمیدارم آنرا، میروم با آن به صحرا
مینشانم گاهگاهی، توی فرغون خواهرم را
میبرم او را به گردش، توی صحرا پیش گلها
میشود او یک مسافر، میشوم رانندهی او
میشود در باد قاطی، خندهام با خندهی او
میشود فرغون کهنه، در خیالم مثل ماشین
توی دشت و توی صحرا، میرود بالا و پایین
میبرم ماشینمان را، توی گندمزار بابا
میشوم مشغول بازی، در محل کار بابا
عصر با ماشین دوباره، باز میگردم از آنجا
میرود فرغون کهنه، باز در انباری ما
هست یک فرغون کهنه، گوشهی انباری ما
گاه برمیدارم آنرا، میروم با آن به صحرا
مینشانم گاهگاهی، توی فرغون خواهرم را
میبرم او را به گردش، توی صحرا پیش گلها
میشود او یک مسافر، میشوم رانندهی او
میشود در باد قاطی، خندهام با خندهی او
میشود فرغون کهنه، در خیالم مثل ماشین
توی دشت و توی صحرا، میرود بالا و پایین
میبرم ماشینمان را، توی گندمزار بابا
میشوم مشغول بازی، در محل کار بابا
عصر با ماشین دوباره، باز میگردم از آنجا
میرود فرغون کهنه، باز در انباری ما
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:10
-
3:01بيكلام
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه