کبوتر عاشق خونه و زندگیش بود. بالای درخت نخل لونهای برای خودش درست کرده بود و تخم میذاشت.
اما شغال ناقلا و تنبلی هم پایین درخت بود. او منتظر میشد تا جوجههای کبوتر بزرگ بشن. بعد کبوتر رو تهدید میکرد و کبوتر بیچاره هم هر بار با چشمی گریون و دلی زار، یکی از جوجههاش رو پایین میانداخت تا شغال اون رو بخوره.
***
این داستان یکی از حکایتهای «کلیله و دمنه» است.
اما شغال ناقلا و تنبلی هم پایین درخت بود. او منتظر میشد تا جوجههای کبوتر بزرگ بشن. بعد کبوتر رو تهدید میکرد و کبوتر بیچاره هم هر بار با چشمی گریون و دلی زار، یکی از جوجههاش رو پایین میانداخت تا شغال اون رو بخوره.
***
این داستان یکی از حکایتهای «کلیله و دمنه» است.
از ایرانصدا بشنوید
داستان «کبوتر و شغال» یکی از حکایتهای پندآموز کلیله و دمنه است.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان