ترانه درمورد بابا و بیکلام همین ترانه
تقتق، تقتق بر در زد
بابا از بیرون آمد
رفتم در را وا کردم
شادی را پیدا کردم
بابا آمد نان آورد
با لبخندش جان آورد
خسته، اما خندان است
دریایی بیپایان است
تقتق، تقتق بر در زد
بابا از بیرون آمد
رفتم در را وا کردم
شادی را پیدا کردم
وقتی بابا را دیدم
فوری او را بوسیدم
با او روشن شد خانه
او شمع و ما پروانه
تقتق، تقتق بر در زد
بابا از بیرون آمد
رفتم در را وا کردم
شادی را پیدا کردم
بابا آمد نان آورد
با لبخندش جان آورد
خسته، اما خندان است
دریایی بیپایان است
تقتق، تقتق بر در زد
بابا از بیرون آمد
رفتم در را وا کردم
شادی را پیدا کردم
وقتی بابا را دیدم
فوری او را بوسیدم
با او روشن شد خانه
او شمع و ما پروانه
کاربر مهمان
کاربر مهمان