مرد دوره گردی بود که با میمون کوچکش در بازار می چرخید و از شیرین کاری های میمون پول جمع می کرد. میمون هر روز شیرین کاری انجام می داد و پول جمع می کرد و نمایش اجرا می کرد.
با گذشت زمان میمون پیر شد و دیگر قادر نبود کارهای قبلش را انجام دهد. بنابراین مرد دوره گرد با عصبانیت به زنش گفت که میمون را برای فروش به پیش قصاب خواهد برد، تا شاید با پولش کار دیگری انجام دهد. میمون که حرف های مرد و زنش را شنید، تصمیم گرفت به پیش دوستش که گراز دانایی بود برود تا با او مشورت کند. گراز دانا به میمون گفت فردا من برای بردن نوزاد دوره گرد پیش شما می آیم و تو برای نجات بچه به من حمله کن تا مهر تو برای همیشه به دل صاحبت بیفتد.
نمایش"میمون و گراز" در واحد نمایش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
با گذشت زمان میمون پیر شد و دیگر قادر نبود کارهای قبلش را انجام دهد. بنابراین مرد دوره گرد با عصبانیت به زنش گفت که میمون را برای فروش به پیش قصاب خواهد برد، تا شاید با پولش کار دیگری انجام دهد. میمون که حرف های مرد و زنش را شنید، تصمیم گرفت به پیش دوستش که گراز دانایی بود برود تا با او مشورت کند. گراز دانا به میمون گفت فردا من برای بردن نوزاد دوره گرد پیش شما می آیم و تو برای نجات بچه به من حمله کن تا مهر تو برای همیشه به دل صاحبت بیفتد.
نمایش"میمون و گراز" در واحد نمایش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
از ایرانصدا بشنوید
این داستان برای بچه های سالهای ابتدایی دبستان مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان