عموی من یه جانبازه. من خیلی دوستش دارم و این شعر رو براش میخونم.
میروم پیش عموجان
باز هم همراه بابا
مینشیند بر لب او
خندهای با دیدن ما
خاطره میگوید او باز
یا نفسهایی که تنگ است
این نفستنگی برایش
هدیهی دوران جنگ است
از زمان جبهه و جنگ
عکسها دارد عموجان
توی هر عکسش نشستند
دوستانش شاد و خندان
او صبور و مهربان است
قلب او مانند دریا
افتخار خانواده است
او شهید جاودان است
میروم پیش عموجان
باز هم همراه بابا
مینشیند بر لب او
خندهای با دیدن ما
خاطره میگوید او باز
یا نفسهایی که تنگ است
این نفستنگی برایش
هدیهی دوران جنگ است
از زمان جبهه و جنگ
عکسها دارد عموجان
توی هر عکسش نشستند
دوستانش شاد و خندان
او صبور و مهربان است
قلب او مانند دریا
افتخار خانواده است
او شهید جاودان است
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه