شعر کتاب ادبیات فارسی دوم دبستان.
به دست خود درختی مینشانم
به پایش جوی آبی میکشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری میفشانم
درختم کمکم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزهزاری
به تابستان که گرما رو نماید
درختم چتر خود را میگشاید
خنک میسازد آنجا را ز سایه
دل هر رهگذر را میرباید
به پایش خستهای بیحال و بیتاب
میان روز گرمی میرود خواب
شود بیدار و گوید: ای که اینجا
درختی کاشتی، روح تو شاداب!
به دست خود درختی مینشانم
به پایش جوی آبی میکشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری میفشانم
درختم کمکم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزهزاری
به تابستان که گرما رو نماید
درختم چتر خود را میگشاید
خنک میسازد آنجا را ز سایه
دل هر رهگذر را میرباید
به پایش خستهای بیحال و بیتاب
میان روز گرمی میرود خواب
شود بیدار و گوید: ای که اینجا
درختی کاشتی، روح تو شاداب!
کاربر مهمان