شعری از پروین اعتصامی دربارهی کودکیِ حضرت موسی (علیهالسلام) وقتی که مادرش از ترس فرعون او را در سبدی گذاشت و به آب دریا انداخت.
مادر موسی چو موسی را به نیل
درفِکند از گفتهی رَبّ جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت: «کای فرزند خُرد بیگناه –
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رَهی زین کشتی بیناخدای؟»
وحی آمد: «کاین چه فکر باطل است؟
رهروِ ما، اینک اندر منزل است
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی؟
در تو تنها، عشق و مهر مادری است
شیوهی ما، عدل و بندهپروری است
سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایهاش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوییم ما، آن میکنند
ما، به دریا حکم طوفان میدهیم
ما، به سیل و موج، فرمان میدهیم
بِه که برگردی، به ما بسپاریاش
کی تو از ما دوستتر میداریاش؟
مادر موسی چو موسی را به نیل
درفِکند از گفتهی رَبّ جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت: «کای فرزند خُرد بیگناه –
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رَهی زین کشتی بیناخدای؟»
وحی آمد: «کاین چه فکر باطل است؟
رهروِ ما، اینک اندر منزل است
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی؟
در تو تنها، عشق و مهر مادری است
شیوهی ما، عدل و بندهپروری است
سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایهاش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوییم ما، آن میکنند
ما، به دریا حکم طوفان میدهیم
ما، به سیل و موج، فرمان میدهیم
بِه که برگردی، به ما بسپاریاش
کی تو از ما دوستتر میداریاش؟
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه