شعری برای یک رزمنده.
صدای بغضت در سنگر پیچید
صدای مردانگیهایت
صدای تانکهایی که بهسمت سنگر میآیند
و تو مثل پروانهای به پرواز درمیآیی
و بر شاخه های نخلستان مینشینی
زمین، سهم تو نبود
تو رهاتر از نسیمی
عاشقتر از باران
دست های تو یک پرنده است
پوتین هایت دشتی پر از لبخند آهوها
تو همراه خدا لبخند میزنی و پروانههای زیادی پر میکشند
تو یک سرباز عاشق بودی
یک شاخه زیتون
یک شاخه گل سرخ
صد فصل بهار بیپایان در نگاهت جوانه میزند
صدای بغضت در سنگر پیچید
صدای مردانگیهایت
صدای تانکهایی که بهسمت سنگر میآیند
و تو مثل پروانهای به پرواز درمیآیی
و بر شاخه های نخلستان مینشینی
زمین، سهم تو نبود
تو رهاتر از نسیمی
عاشقتر از باران
دست های تو یک پرنده است
پوتین هایت دشتی پر از لبخند آهوها
تو همراه خدا لبخند میزنی و پروانههای زیادی پر میکشند
تو یک سرباز عاشق بودی
یک شاخه زیتون
یک شاخه گل سرخ
صد فصل بهار بیپایان در نگاهت جوانه میزند
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه