یه پیچ زنگزده بود که وا نمیشد. یه شعر براش داریم.
یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه پیچ زنگزده بود وا نمیشد
چپ و راست، پایین و بالا نمیشد
آقای آچار اومد گازش گرفت
محکم و سفت
حالا هی آچار بپیچ پیچه بپیچ
پیچه گفت: قیچ قیچ قیچ
آچاره بعد از کارش
رفت تو جعبه ابزارش
پیچه شد بازِ بازِ باز
شد یه پیچ قد دراز
این شعر از کتاب «گلی بود گلی نبود» از نشر نبات انتخاب شده است.
یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه پیچ زنگزده بود وا نمیشد
چپ و راست، پایین و بالا نمیشد
آقای آچار اومد گازش گرفت
محکم و سفت
حالا هی آچار بپیچ پیچه بپیچ
پیچه گفت: قیچ قیچ قیچ
آچاره بعد از کارش
رفت تو جعبه ابزارش
پیچه شد بازِ بازِ باز
شد یه پیچ قد دراز
این شعر از کتاب «گلی بود گلی نبود» از نشر نبات انتخاب شده است.
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه