فنره درمیرفت. میرفت تا بالا بالاها تا توی آسمون. من هم یه شعر دارم براش.
یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه فنر بود که همیشه در میرفت
گردش و سفر میرفت
بگم این فنر چی بود؟
یه سیم پیچپیچی بود
هر پیچش یه رنگی داشت
یه روزی داشت این فنر بازی می کرد
تو کوچه بپربپر بازی می کرد
ولی در رفت و پرید تو آسمون
موند همونجا و چی شد؟
رنگین کمون
یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه فنر بود که همیشه در میرفت
گردش و سفر میرفت
بگم این فنر چی بود؟
یه سیم پیچپیچی بود
هر پیچش یه رنگی داشت
یه روزی داشت این فنر بازی می کرد
تو کوچه بپربپر بازی می کرد
ولی در رفت و پرید تو آسمون
موند همونجا و چی شد؟
رنگین کمون
کاربر مهمان