عمو آدامسی بعضی وقتها میاومد خونهی ما ... .
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه عمو آدامسی بود چاق و خپل
یه جورایی خل و چل
میاومد خونهی ما بعضی روزا
تو جیباش پر بود آدامس بادکنکی
هی میداد به دست ما یکی یکی
اون میشد کارخونهی آدامس سازی
ما بودیم براش همیشه همبازی
نمی شد خسته عمو از این بازی
تا اینکه یه روز ادمسا
بادکنک شدند رفتند هوا
عمو رو با خودشون بردند توی آسمونا
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه عمو آدامسی بود چاق و خپل
یه جورایی خل و چل
میاومد خونهی ما بعضی روزا
تو جیباش پر بود آدامس بادکنکی
هی میداد به دست ما یکی یکی
اون میشد کارخونهی آدامس سازی
ما بودیم براش همیشه همبازی
نمی شد خسته عمو از این بازی
تا اینکه یه روز ادمسا
بادکنک شدند رفتند هوا
عمو رو با خودشون بردند توی آسمونا
کاربر مهمان