من و مادربزرگم با هم کارتون میبینیم؛ خیلی خوش میگذره... .
مادربزرگ خوب من
دوست داره کارتون ببینه
وقتی که فیلم شروع میشه
کنارم آروم میشینه
یه دونه بالش میآرم
میذاره پشت کمرش
خسته میشه یواش یواش
بالش میره زیر سرش
آروم میگه: دخترکم
چه کارتون قشنگیه!
اون موشه که دمش کجه
عجب موش زرنگیه!
یه خونهی کوچیک داره
دیوارای خشت و گلی
یه عالمه موش زرنگ
همسایههای فسقلی
مادربزرگ خواب میبینه:
کاشکی منم یه موش بودم
خونهم تو شهر موشها بود
میون یک دشت قشنگ
یا زیر گنبدکبود
اما یهکم که میگذره
آهسته خوابش میبره
شاید توی خوابای اون
یه کارتون قشنگتره
مادربزرگ خوب من
آروم و راحت خوابیده
حیفه که این کارتونه رو
هیچموقع تا ته ندیده
مادربزرگ خوب من
دوست داره کارتون ببینه
وقتی که فیلم شروع میشه
کنارم آروم میشینه
یه دونه بالش میآرم
میذاره پشت کمرش
خسته میشه یواش یواش
بالش میره زیر سرش
آروم میگه: دخترکم
چه کارتون قشنگیه!
اون موشه که دمش کجه
عجب موش زرنگیه!
یه خونهی کوچیک داره
دیوارای خشت و گلی
یه عالمه موش زرنگ
همسایههای فسقلی
مادربزرگ خواب میبینه:
کاشکی منم یه موش بودم
خونهم تو شهر موشها بود
میون یک دشت قشنگ
یا زیر گنبدکبود
اما یهکم که میگذره
آهسته خوابش میبره
شاید توی خوابای اون
یه کارتون قشنگتره
مادربزرگ خوب من
آروم و راحت خوابیده
حیفه که این کارتونه رو
هیچموقع تا ته ندیده
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
1:39
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه