«بانی خرگوشه» صبح از خواب بیدار شد و خمیازهای کشید. بعد چند نفس عمیق کشید. یکی... دو تا... سه تا... .
خرگوش قصهی ما به گوشهای رفت و آرام ایستاد. نفسهای عمیق کشید، بعد خم شد تا دستهایش به زمین برسد. جانوران دیگر اصلاً به او توجهی نمیکردند. آنها عجله داشتند. خیلی عجله داشتند. بانی خرگوشه از آنها خواست تا آرامتر باشند، اما آنها گوششان بدهکار نبود.
بانی خرگوشه خیلی خیلی آرام بود... .
کتاب «یوگا در جنگل» را انتشارات برکه منتشر کردهاست.
خرگوش قصهی ما به گوشهای رفت و آرام ایستاد. نفسهای عمیق کشید، بعد خم شد تا دستهایش به زمین برسد. جانوران دیگر اصلاً به او توجهی نمیکردند. آنها عجله داشتند. خیلی عجله داشتند. بانی خرگوشه از آنها خواست تا آرامتر باشند، اما آنها گوششان بدهکار نبود.
بانی خرگوشه خیلی خیلی آرام بود... .
کتاب «یوگا در جنگل» را انتشارات برکه منتشر کردهاست.
صداها
-
عنوانزمان
-
9:44
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه