موشی عادت داشت لباس آدمها رو بپوشه و روی دو تا پاش راه بره.
اون میخواست با قویترین موجود روی کرهی زمین ازدواج کنه؛ مثلاً با خورشید. موشی به خواستگاری خورشید خانوم میره، ولی اون میگه: چرا میخوای با من ازدواج کنی؟ موشی میگه: چون تو از همه قویتری.
ولی خورشید میخنده و میگه: نههههه. من از همه قویتر نیستم. ابر از من قویتره؛ چون اون میتونه جلوی نور من رو بگیره... .
بچهها! موشی این بار میره سراغ ابر... .
***
کتاب «ازدواج با خورشید» رو بخش کتابهای کودک و نوجوان انتشارات فاطمی، یعنی کتابهای طوطی؛ برای شما چاپ کرده.
اون میخواست با قویترین موجود روی کرهی زمین ازدواج کنه؛ مثلاً با خورشید. موشی به خواستگاری خورشید خانوم میره، ولی اون میگه: چرا میخوای با من ازدواج کنی؟ موشی میگه: چون تو از همه قویتری.
ولی خورشید میخنده و میگه: نههههه. من از همه قویتر نیستم. ابر از من قویتره؛ چون اون میتونه جلوی نور من رو بگیره... .
بچهها! موشی این بار میره سراغ ابر... .
***
کتاب «ازدواج با خورشید» رو بخش کتابهای کودک و نوجوان انتشارات فاطمی، یعنی کتابهای طوطی؛ برای شما چاپ کرده.
صداها
-
عنوانزمان
-
6:31
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه