مامانم یه نی نی آورده. ولی من ناراحتم. چون همه اونو دوست دارن.
یه بچهی کوچولو
مامان آورده دنیا
همهش اونو میبوسن
هم مامان و هم بابا
دلم میخواد که یک روز
گربهی همسایهمون
از روی دیوار بیاد
بیاد توی خونهمون
بهش بگم گربه جون
این نی نی رو تو بردار
به جای اون برامون
یه بچه گربه بذار
اما مامانم میگه
تو هم عزیز مایی
برای خونهی ما
تو هدیهی خدایی
اگه یه روز نخندی
دنیا پر از غم میشه
این همه شور و شادی
تو دلهامون کم میشه
وای که چقد شیرینه
صحبتهای مامان جون
انگار آدم یه دفعه
میافته توی قندون
یه بچهی کوچولو
مامان آورده دنیا
همهش اونو میبوسن
هم مامان و هم بابا
دلم میخواد که یک روز
گربهی همسایهمون
از روی دیوار بیاد
بیاد توی خونهمون
بهش بگم گربه جون
این نی نی رو تو بردار
به جای اون برامون
یه بچه گربه بذار
اما مامانم میگه
تو هم عزیز مایی
برای خونهی ما
تو هدیهی خدایی
اگه یه روز نخندی
دنیا پر از غم میشه
این همه شور و شادی
تو دلهامون کم میشه
وای که چقد شیرینه
صحبتهای مامان جون
انگار آدم یه دفعه
میافته توی قندون
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه