من حوصله ام سر رفته!

  • 1 قطعه
  • 11:06 مدت زمان
  • 64 دریافت شده
یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون، هیچکس نبود. توی یه خونه زیبا عرفان کوچولو با پدر و مادر و پدربزرگش زندگی می کرد. یه روز که عرفان کوچولو مشغول نقاشی کشیدن بود به پدربزرگش گفت که حوصله اش خیلی سررفته؛ بابابزرگ هم باهاش حسابی بازی کرد..
هدف اصلی این برنامه قصه گویی برای کودکان گروه سنی خردسال 4 تا 7 ساله، که در کنار قصه گویی مادربزرگ، آموزش مهارت های زندگی هم به کودکان داده می شه. کودکان با شنیدن داستان «من حوصله ام سر رفته! » می آموزند که مادرها و پدرها خیلی زحمت می کشن و شاید خیلی فرصت نکنن با اون ها بازی کنن؛ اما می تونن به پدر و مادرشون کمک کنن تا هم کار اون ها زودتر تموم شه و هم اینکه خودشون سرگرم بشن و حوصله شون سر نره....

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع