برفک، روی ابرها نشسته و دارد به خواهر و برادرهایش فکر می کند.
ابرهای سفید آسمان را پوشانده بودند و هوا خیلی سرد شده بود. برفک، روی ابرها نشسته بود و با برادرش برفی حرف می زد.
آنها از بالا ،پایین را نگاه می کردند. آنها دوست داشتند هر چه زودتر به زمین بروند. مثل بقیه خواهر و برادرهای شان ...
ابرهای سفید آسمان را پوشانده بودند و هوا خیلی سرد شده بود. برفک، روی ابرها نشسته بود و با برادرش برفی حرف می زد.
آنها از بالا ،پایین را نگاه می کردند. آنها دوست داشتند هر چه زودتر به زمین بروند. مثل بقیه خواهر و برادرهای شان ...
از ایرانصدا بشنوید
این داستان برای بچه های سالهای ابتدایی دبستان مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان