شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
صدف حلزون کوچولو:
توی یه جنگل زیبا، رودخونهای بود و کنار اون یه حلزون کوچولو در بین گلبرگهای یه گل نیلوفر زندگی میکرد. حلزون کوچولو هر روز صبح که خواب بیدار میشد، روی برگ نیلوفر مینشست و دست و صورتش رو میشست و صدفش رو درمیآورد و میذاشت روی برگ...
جشن تولد جوجه کوچولو:
توی باغچه جشن تولد بود. جشن تولد جوجه کوچولو …. خانوم مرغه داشت برای تولد جوجه کوچولو کیک درست می کرد و بوی کیک همه جا را پر کرده بود ...
مرغ زیرک :
پرنده ای به نام هدهد در باغی در شهر کابل خانه داشت. پیرزنی در آن باغ زندگی می کرد که به هدهد غذا می داد. پیرزن روزی هدهد را دید و گفت که این بچه هایی که می بینی دارند برای گرفتن پرنده ها تله می گذراند. اما هدهد گفت که من بسیار باهوشم و هرگز به دام نمی افتم. بچه ها ظهر که شد به خانه هایشان رفتند. هدهد هم پایین آمد تا دانه ها را بخورد اما حواسش پرت شد و پایش به یک تور نازک گیر کرد ...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
صدف حلزون کوچولو:
توی یه جنگل زیبا، رودخونهای بود و کنار اون یه حلزون کوچولو در بین گلبرگهای یه گل نیلوفر زندگی میکرد. حلزون کوچولو هر روز صبح که خواب بیدار میشد، روی برگ نیلوفر مینشست و دست و صورتش رو میشست و صدفش رو درمیآورد و میذاشت روی برگ...
جشن تولد جوجه کوچولو:
توی باغچه جشن تولد بود. جشن تولد جوجه کوچولو …. خانوم مرغه داشت برای تولد جوجه کوچولو کیک درست می کرد و بوی کیک همه جا را پر کرده بود ...
مرغ زیرک :
پرنده ای به نام هدهد در باغی در شهر کابل خانه داشت. پیرزنی در آن باغ زندگی می کرد که به هدهد غذا می داد. پیرزن روزی هدهد را دید و گفت که این بچه هایی که می بینی دارند برای گرفتن پرنده ها تله می گذراند. اما هدهد گفت که من بسیار باهوشم و هرگز به دام نمی افتم. بچه ها ظهر که شد به خانه هایشان رفتند. هدهد هم پایین آمد تا دانه ها را بخورد اما حواسش پرت شد و پایش به یک تور نازک گیر کرد ...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
42:58
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان