display result search
شب رویایی 297
شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
-همه در حرم خوشحالند:
الهه کوچولو یه آرزوی بزرگ داره که می خواهد اونو از امام رضا علیه السلام درخواست کنه.
الهه با مادر و پدرش برای زیارت به مشهد مقدس رفتند. الهه برای رفتن به حرم و آرزو کردن صبر نداشت چون چیزی رو میخواست که براش خیلی هیجان زده بود...
-من پرواز را دوست دارم:
دوتا دوست بودند که هر دو اسمشون علی بود. پدر هر دو علی شهید شده بودند.
یه روز هر دو علی اومدند پیش هم تا باهم بازی کنند. یکی از علی ها عکس های پدرش رو زده بودبه دیوار. اون ها دو تا بیسیم داشتند که تصمیم گرفتند به یاد پدرهاشون بازی کنند...
-اگه خدا بخواد، تو رو هم مثل من می کنه:
روزی روزگاری آدم بیچاره ای زندگی می کرد که از همه جا درمونده شده بود؛ به همین دلیل رفت و رفت و رفت تا به دِهی رسید. از اهالی اونجا سوال کرد: «بزرگ این آبادی چه کسی است؟» خونه مرد پولداری رو نشونش دادن، مرد خونه اون رفت و گفت: «من درمونده ام. زمین سخته و آسمون بلنده و امسال همه محصولم خراب شده. خیلی ناراحتم، به من کمک کن تا بتونم خودم رو جمع و جور کنم. ایشالا زمان برداشت خرمن، طلبت رو پس می دم.» مرد پولدار با عصبانیت به اون گفت...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
-همه در حرم خوشحالند:
الهه کوچولو یه آرزوی بزرگ داره که می خواهد اونو از امام رضا علیه السلام درخواست کنه.
الهه با مادر و پدرش برای زیارت به مشهد مقدس رفتند. الهه برای رفتن به حرم و آرزو کردن صبر نداشت چون چیزی رو میخواست که براش خیلی هیجان زده بود...
-من پرواز را دوست دارم:
دوتا دوست بودند که هر دو اسمشون علی بود. پدر هر دو علی شهید شده بودند.
یه روز هر دو علی اومدند پیش هم تا باهم بازی کنند. یکی از علی ها عکس های پدرش رو زده بودبه دیوار. اون ها دو تا بیسیم داشتند که تصمیم گرفتند به یاد پدرهاشون بازی کنند...
-اگه خدا بخواد، تو رو هم مثل من می کنه:
روزی روزگاری آدم بیچاره ای زندگی می کرد که از همه جا درمونده شده بود؛ به همین دلیل رفت و رفت و رفت تا به دِهی رسید. از اهالی اونجا سوال کرد: «بزرگ این آبادی چه کسی است؟» خونه مرد پولداری رو نشونش دادن، مرد خونه اون رفت و گفت: «من درمونده ام. زمین سخته و آسمون بلنده و امسال همه محصولم خراب شده. خیلی ناراحتم، به من کمک کن تا بتونم خودم رو جمع و جور کنم. ایشالا زمان برداشت خرمن، طلبت رو پس می دم.» مرد پولدار با عصبانیت به اون گفت...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
39:15
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
