کیف قهوه‌ای

  • ۱ قطعه
  • ۱۱:۲۰ مدت زمان
  • ۲۳۴ دریافت شده
«آرمان کوچولو» هر روز صبح که صبحانه می‌خورد، با اجازه‌ی مادرش می‌رفت و با دوستش «حمید» توی حیاط توپ‌بازی می‌کرد. یه روز صبح که مشغول بازی بودن، توپشون از روی دیوار افتاد توی کوچه... .
کودکان با شنیدن این داستان یاد می‌گیرن که اگه چیزی رو پیدا کردن، بهش به چشم یه امانت نگاه کنن و تا جایی که ممکنه، سعی کنن به کمک بزرگ‌ترهاشون، صاحبش رو پیدا کنن و اون وسیله رو به دستش برسونن.

صداها

  • عنوان
    زمان
  • ۱۱:۲۰

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    قصه عالی ه
دسترسی سریع