یه روز صبح که خانم مرغهی مهربون، توی مزرعه داشت دنبال دونه میگشت تا صبحانه بخوره، چشمش به یه گودال آب افتاد؛ همین که سرش رو خم کرد توی گودال آب، دید که یه مرغ چاق، توی گودال افتاده. خانم مرغه خیلی ترسید و رفت به سمت مزرعه تا ... .
کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که گاهی اوقات به دلیل نداشتن علم دربارهی موضوعی، دچار اشتباهاتی میشن، که با کسب آگاهی از اون مطلب، اشتباهاتشون برطرف میشه.
کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که گاهی اوقات به دلیل نداشتن علم دربارهی موضوعی، دچار اشتباهاتی میشن، که با کسب آگاهی از اون مطلب، اشتباهاتشون برطرف میشه.
صداها
-
عنوانزمان
-
14:11
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه