بچهها، شعری بنشویم از آسیه حیدری شاهی سرایی برای این روزهای ما. شما هم اگر شعری سرودید برای ما بفرستید.
توی خوابم بود دیشب
گربهای زخمی و زیبا
گربهام رنگش پریده
بر دمش خون بود حتا
توی چشم گربه، غم بود
قلب من از درد لرزید
در هوای خواب، بوی
تند و تلخی، سخت پیچید
گریه کردم توی خوابم
مادرم از خواب برخاست
چشمهایش خنده میکرد:
"خواب دیدی خیره فرزند»!
خواب را گفتم به مادر
مادرم آرام لرزید
ماه لای پنجره بود
ماه هم انگار لرزید
پنجره را باز کردم
مادرم پشت سرم بود
گفت" باید زخمهای
گربهجان درمان شود زود
گربه یعنی کشور ما
زخم یعنی زخم موشک
زخم را باید ببندی
خواه سخت و خواه کوچک
حرفهایش را شنیدم
سینهام شد کوه آتش
دستهایم جان گرفتند
مثل رستم، مثل آرش
گربهام! جانم فدایت
من فدای زخمهایت
مثل موشک، تند و بیشک
تا ابد هستم به پایت
توی خوابم بود دیشب
گربهای زخمی و زیبا
گربهام رنگش پریده
بر دمش خون بود حتا
توی چشم گربه، غم بود
قلب من از درد لرزید
در هوای خواب، بوی
تند و تلخی، سخت پیچید
گریه کردم توی خوابم
مادرم از خواب برخاست
چشمهایش خنده میکرد:
"خواب دیدی خیره فرزند»!
خواب را گفتم به مادر
مادرم آرام لرزید
ماه لای پنجره بود
ماه هم انگار لرزید
پنجره را باز کردم
مادرم پشت سرم بود
گفت" باید زخمهای
گربهجان درمان شود زود
گربه یعنی کشور ما
زخم یعنی زخم موشک
زخم را باید ببندی
خواه سخت و خواه کوچک
حرفهایش را شنیدم
سینهام شد کوه آتش
دستهایم جان گرفتند
مثل رستم، مثل آرش
گربهام! جانم فدایت
من فدای زخمهایت
مثل موشک، تند و بیشک
تا ابد هستم به پایت
کاربر مهمان
کاربر مهمان