شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ هیچ وقت یادم نمی رود
انگار حمید داستان ما گرسنشه!
مامان از حمید خواست تا یه قابلمه رو ببره برای همسایهشون، اما حمید گفت: نمیشه انقدر بخشش نکنی؟ من گشنمه، نمیرم.
مادر یک واقعیت رو برای حمید تعریف کرد.
بچهها بهنظرتون مادر چی گفت؟
⭕ مثل گل محمدی
لیلا دختر تنهایی بود. او در شهر مدینه در مزرعه ای کار می کرد.
لیلا در مسافرت گم شده بود. چند نفر او را پیدا کرده بودند و برای کار به خانه شان آورده بودند ...
⭕ باران تابستانی
آقا بزه لحافش را جمع کرد و گوشه ای از حیاط خانه گذاشت. هوای خوبی بود و آقا بزه دوست داشت به پایین کوه بره و کمی بازی کنه، اما وقتی به پایین کوه رسید و مشغول خوردن علف های شیرین پایین کوه شد ، ناگهان آسمون تاریک شد و رعد و برق شروع شد و بعد بارون با شدت زیادی شروع کرد به باریدن ....
*******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ هیچ وقت یادم نمی رود
انگار حمید داستان ما گرسنشه!
مامان از حمید خواست تا یه قابلمه رو ببره برای همسایهشون، اما حمید گفت: نمیشه انقدر بخشش نکنی؟ من گشنمه، نمیرم.
مادر یک واقعیت رو برای حمید تعریف کرد.
بچهها بهنظرتون مادر چی گفت؟
⭕ مثل گل محمدی
لیلا دختر تنهایی بود. او در شهر مدینه در مزرعه ای کار می کرد.
لیلا در مسافرت گم شده بود. چند نفر او را پیدا کرده بودند و برای کار به خانه شان آورده بودند ...
⭕ باران تابستانی
آقا بزه لحافش را جمع کرد و گوشه ای از حیاط خانه گذاشت. هوای خوبی بود و آقا بزه دوست داشت به پایین کوه بره و کمی بازی کنه، اما وقتی به پایین کوه رسید و مشغول خوردن علف های شیرین پایین کوه شد ، ناگهان آسمون تاریک شد و رعد و برق شروع شد و بعد بارون با شدت زیادی شروع کرد به باریدن ....
*******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
42:52



کاربر مهمان
کاربر مهمان