بچهها! ملخ قصهی ما کمی اخمو بود؛ برای همین دیگران خیلی با او دوست نمیشدند. او دلش میخواست بخندد تا دیگران او را بیشتر دوست داشته باشند.
ملخ دید که یکی از دوستانش توی چمنها بلندبلند میخندد. با خودش گفت: «ای کاش من هم بتوانم مثل او بخندم.»
برای همین پیش دوستش رفت و با او گفتوگو کرد.
شما فکر می کنید دوستش چه راهحلی به او داد؟
قصه را بشنوید و شما هم مثل مهمانهای این برنامه، به سؤالهای خانم نویسنده پاسخ بدهید.
***
نیکی، فاطمه سنا و قاصدک سادات، مهمانهای ما در این برنامه هستند.
قصهی این برنامه از کتاب مهارتهای زندگی، نوشتهی فرشته امینی و مریم اسلامی انتخاب شده است.
از انتشارات نغمهی نواندیش سپاسگزاریم.
ملخ دید که یکی از دوستانش توی چمنها بلندبلند میخندد. با خودش گفت: «ای کاش من هم بتوانم مثل او بخندم.»
برای همین پیش دوستش رفت و با او گفتوگو کرد.
شما فکر می کنید دوستش چه راهحلی به او داد؟
قصه را بشنوید و شما هم مثل مهمانهای این برنامه، به سؤالهای خانم نویسنده پاسخ بدهید.
***
نیکی، فاطمه سنا و قاصدک سادات، مهمانهای ما در این برنامه هستند.
قصهی این برنامه از کتاب مهارتهای زندگی، نوشتهی فرشته امینی و مریم اسلامی انتخاب شده است.
از انتشارات نغمهی نواندیش سپاسگزاریم.
صداها
-
عنوانزمان
-
19:24
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

