شب رؤیایی برنامهایه که همزمان از برنامهی کاربردی و پایگاه اینترنتی ایرانصدا و شبکهی تلویزیونی پویا پخش میشه. شما میتونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10 شب در شبکهی پویا ببینید... با شب رؤیایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوستداشتنی سلام. براتون یهعالمه قصه و لالایی داریم.
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصهها سفر میکنیم.
همراه شماییم با برنامهی شنیدنی «شب رؤیایی».
******
⭕ همسایههای مهربان ما
مریم خانم با پرستو کوچولو با خانوادهاش در خانهای زندگی میکردند. پدر خانواده رفته بود مأموریت. مریم خانم کمی بیمار شده بود. همسایهشون، پروین خانم، برای کمک به مریم خانم به خونهی اونا اومد...
⭕️ قدر زمین را بدان
حسام کوچولو خیلی بازیگوش بود. او همهجا زباله میریخت.
یک روز که حسام کوچولو داشت توی کوچه زباله میریخت صدایی شنید.
عمو پاکیزه اومد و تصمیم گرفت که حسام را به شهر پاکیزه ببرد.
آنها تا سه شمردند و به شهر پاکیزه رسیدند. پاکیزکها آنجا جمع بودند... .
⭕️ عطایش را به لقایش بخشید.
در روزگاران قدیم، بازرگانی در هنگام سفر گرفتار راهزنان شد و همهی داراییاش را یکشبه از دست داد. او که مرد سرشناس و بزرگی بود، بیپولی و تهیدستی خیلی آزارش میداد، ولی اونقدر آبرومند بود که نمیتونست دست نیاز در برابر کسی دراز کنه. به همین دلیل مدتی با حداقل پولی که براش باقی مونده بود، روزگار گذروند تا ببینه چه کاری میتونه انجام بده... .
******
ادامهی این داستانها رو میتونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیایین با هم بریم سراغ برنامهی خودتون، شب رؤیایی.
برنامهی «شب رؤیایی»، به تهیهکنندگی آتی جانافشان، در شبکهی رادیویی ایرانصدا تولید شده است.
کوچولوهای نازنین و دوستداشتنی سلام. براتون یهعالمه قصه و لالایی داریم.
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصهها سفر میکنیم.
همراه شماییم با برنامهی شنیدنی «شب رؤیایی».
******
⭕ همسایههای مهربان ما
مریم خانم با پرستو کوچولو با خانوادهاش در خانهای زندگی میکردند. پدر خانواده رفته بود مأموریت. مریم خانم کمی بیمار شده بود. همسایهشون، پروین خانم، برای کمک به مریم خانم به خونهی اونا اومد...
⭕️ قدر زمین را بدان
حسام کوچولو خیلی بازیگوش بود. او همهجا زباله میریخت.
یک روز که حسام کوچولو داشت توی کوچه زباله میریخت صدایی شنید.
عمو پاکیزه اومد و تصمیم گرفت که حسام را به شهر پاکیزه ببرد.
آنها تا سه شمردند و به شهر پاکیزه رسیدند. پاکیزکها آنجا جمع بودند... .
⭕️ عطایش را به لقایش بخشید.
در روزگاران قدیم، بازرگانی در هنگام سفر گرفتار راهزنان شد و همهی داراییاش را یکشبه از دست داد. او که مرد سرشناس و بزرگی بود، بیپولی و تهیدستی خیلی آزارش میداد، ولی اونقدر آبرومند بود که نمیتونست دست نیاز در برابر کسی دراز کنه. به همین دلیل مدتی با حداقل پولی که براش باقی مونده بود، روزگار گذروند تا ببینه چه کاری میتونه انجام بده... .
******
ادامهی این داستانها رو میتونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیایین با هم بریم سراغ برنامهی خودتون، شب رؤیایی.
برنامهی «شب رؤیایی»، به تهیهکنندگی آتی جانافشان، در شبکهی رادیویی ایرانصدا تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
41:00
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

