در دشت سرسبز و زیبایی کبکی زندگی می کرد.
روزی کبک به دنبال غذا بود که در دام یک شکارچی گرفتار شد. هیچکس نبود که کمکش کند. صیاد سر و کله اش پیدا شد و کبک را گرفت و به مرد ثروتمندی فروخت.
مرد او را در قفسی گذاشت تا همه او را ببینند و از دیدنش لذت ببرند.
اما لانه ی کبک در دشت خالی بود مانده بود ...
روزی کبک به دنبال غذا بود که در دام یک شکارچی گرفتار شد. هیچکس نبود که کمکش کند. صیاد سر و کله اش پیدا شد و کبک را گرفت و به مرد ثروتمندی فروخت.
مرد او را در قفسی گذاشت تا همه او را ببینند و از دیدنش لذت ببرند.
اما لانه ی کبک در دشت خالی بود مانده بود ...
از ایرانصدا بشنوید
این قصه برای دبستانی ها مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است