مردی به جز لباس هایی تنگ و یک خر، چیزی در دنیا نداشت.
خر آنقدر لاغر بود که کسی نمی توانست رویش بنشیند. مرد می خواست خرش را بفروشد اما کسی آن را نمی خرید.
مرد تصمیم گرفت تا به کشوری برود که کسی خر ندیده باشد.
او به بازار رفت و خر را به مردم آن کشور معرفی کرد. خبر این حیوان جدید به گوش پادشاه رسید. پادشاه از خر لاغر خوشش آمد ...
خر آنقدر لاغر بود که کسی نمی توانست رویش بنشیند. مرد می خواست خرش را بفروشد اما کسی آن را نمی خرید.
مرد تصمیم گرفت تا به کشوری برود که کسی خر ندیده باشد.
او به بازار رفت و خر را به مردم آن کشور معرفی کرد. خبر این حیوان جدید به گوش پادشاه رسید. پادشاه از خر لاغر خوشش آمد ...
از ایرانصدا بشنوید
این قصه برای کودکان دبستانی مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان