در آبگیری کوچک دسته ای ماهی با یک تمساح و بچه اش زندگی می کردند.
یکی از ماهی ها که از همه باهوش تر بود و همیشه هم مراقب دیگران بود متوجه شد که ماهی کوچولو کنار آبگیر آمده و دارد به بقیه می گوید: دوستان کنار آبگیر نروید چون بچه تمساح کنار آبگیر نشسته است.
بچه تمساح برای بیماری مادرش داشت گریه می کرد اما ماهی های توی آب صدای تمساح را نمی شنیدند.
میمون کوچولو که صدای گریه ی تمساح را شنیده بود از او پرسید: تمساح کوچولو چرا داری گریه می کنی؟
یکی از ماهی ها که از همه باهوش تر بود و همیشه هم مراقب دیگران بود متوجه شد که ماهی کوچولو کنار آبگیر آمده و دارد به بقیه می گوید: دوستان کنار آبگیر نروید چون بچه تمساح کنار آبگیر نشسته است.
بچه تمساح برای بیماری مادرش داشت گریه می کرد اما ماهی های توی آب صدای تمساح را نمی شنیدند.
میمون کوچولو که صدای گریه ی تمساح را شنیده بود از او پرسید: تمساح کوچولو چرا داری گریه می کنی؟
از ایرانصدا بشنوید
این داستان برای خردسالان و سال های آخر دبستان مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان