یک شب حضرت محمد (ص) پسرعمویش علی (ع) را صدا کرد و گفت: می آیی با ما نماز بخوانی؟
علی (ع) نمی دانست چطور باید نماز بخواند.
محمد با لبخند گفت: نماز تشکر از خدای مهربان است. همه ی مسلمانان باید دست و روی خود را بشویند و نماز بخوانند.
علی دست و رویش را شست و به نماز ایستاد. حضرت خدیجه هم پشت سر آنها ایستاد.
حضرت محمد (ص) به علی (ع) که فقط ده ساله بود گفت: خدای ما خدایی یکتا است. آیا مرا به پیامبری قبول داری؟
علی (ع) نمی دانست چطور باید نماز بخواند.
محمد با لبخند گفت: نماز تشکر از خدای مهربان است. همه ی مسلمانان باید دست و روی خود را بشویند و نماز بخوانند.
علی دست و رویش را شست و به نماز ایستاد. حضرت خدیجه هم پشت سر آنها ایستاد.
حضرت محمد (ص) به علی (ع) که فقط ده ساله بود گفت: خدای ما خدایی یکتا است. آیا مرا به پیامبری قبول داری؟
از ایرانصدا بشنوید
این قصه برای دبستانی ها مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان