پدربزرگ و سحرکوچولو که کوچک شده اند به گوش میانی یک بچه سفر کرده اند.
پدربزرگ برای سحر از ساختمان گوش حرف می زند.
گوش هر انسان از سه استخوانچه ی کوچک تشکیل شده است.
سحر از روی استخوان گوش سرسره بازی می کرد. پدر بزرگ به نوه اش گفت که الان در گوش میانی هستند. سحر فکر می کند که آنجا شهر بازی است. او به سحر گفت که گوش انسان از سه استخوانچه ی تشکیل شده که در صندوق صماخ به هم وصل می شوند.
استخوانچه ها رشد نمی کنند. در این صندوق دو عضله هم هستند. عضله ی کشنده ی پرده ی صماخ و عضله ی رکابی ...
پدربزرگ برای سحر از ساختمان گوش حرف می زند.
گوش هر انسان از سه استخوانچه ی کوچک تشکیل شده است.
سحر از روی استخوان گوش سرسره بازی می کرد. پدر بزرگ به نوه اش گفت که الان در گوش میانی هستند. سحر فکر می کند که آنجا شهر بازی است. او به سحر گفت که گوش انسان از سه استخوانچه ی تشکیل شده که در صندوق صماخ به هم وصل می شوند.
استخوانچه ها رشد نمی کنند. در این صندوق دو عضله هم هستند. عضله ی کشنده ی پرده ی صماخ و عضله ی رکابی ...
صداها
-
عنوانزمان
-
15:51
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان