در یک شهر بزرگ یک عالمه آدم های جور و واجور زندگی می کردند.
این آدم ها همگی باید غذا می خوردند. چون گرسنه می شدند. بین همه ی این آدم ها یک بچه ی کوچولو بود به نام سارا.
سارا انگار اصلا گرسنه اش نمی شد.
مادرش هر غذایی درست می کرد او نمی خورد. فقط و فقط یک ذره ...
این آدم ها همگی باید غذا می خوردند. چون گرسنه می شدند. بین همه ی این آدم ها یک بچه ی کوچولو بود به نام سارا.
سارا انگار اصلا گرسنه اش نمی شد.
مادرش هر غذایی درست می کرد او نمی خورد. فقط و فقط یک ذره ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:39
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه