بهار آمده بود. باغچه، پر از گل شده بود.
مامان حلزون با زوزونی، بچه اش به عید دیدنی می رفت.
یک روز صبح زود زوزونی خیلی زود آماده شد و با مادرش صبحانه خورد تا وقتی به عید دیدنی می رود سرحال و با انرژی باشد.
آنها برای عید دیدنی به خانه ی خاله عنکبوت رفتند. اما زوزونی دلش می خواست هی آجیل و شیرینی بخورد ...
این قصه به مناسبت عید نوروز تهیه شده است.
مامان حلزون با زوزونی، بچه اش به عید دیدنی می رفت.
یک روز صبح زود زوزونی خیلی زود آماده شد و با مادرش صبحانه خورد تا وقتی به عید دیدنی می رود سرحال و با انرژی باشد.
آنها برای عید دیدنی به خانه ی خاله عنکبوت رفتند. اما زوزونی دلش می خواست هی آجیل و شیرینی بخورد ...
این قصه به مناسبت عید نوروز تهیه شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
11:53
کاربر مهمان