علی کوچولو که لباس های تازه اش را برای عید خریده بود منتظر آمدن عید نوروز بود.
علی از مادرش می پرسید که کی عید می آید. او می خواست لباس های نو اش را بپوشد و با پدر و مادر به مهمانی برود.
اما پدر گفت که پدربزرگ که در روستا زندگی می کند حالش بد است. او باید به روستا برود و از پدربزرگ مراقبت کند ...
این قصه به مناسبت عید نوروز تهیه شده است.
علی از مادرش می پرسید که کی عید می آید. او می خواست لباس های نو اش را بپوشد و با پدر و مادر به مهمانی برود.
اما پدر گفت که پدربزرگ که در روستا زندگی می کند حالش بد است. او باید به روستا برود و از پدربزرگ مراقبت کند ...
این قصه به مناسبت عید نوروز تهیه شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
13:05
کاربر مهمان