سره سره ی خوشحال و خندانی در یک پارک زندگی می کرد.
سرسره ی سر به هوا عاشق گردش و تفریح بود.
یک روز از پارک بیرون رفت. رفت و رفت تا به خانه ی خاله رعنا رسید. خاله رعنا که حوصله اش سر رفته بود.
با دیدن سرسره خندید و خوشحال شد.
خاله رعنا از روی پله های سرسره بالا رفت و سر خورد ...
سرسره ی سر به هوا عاشق گردش و تفریح بود.
یک روز از پارک بیرون رفت. رفت و رفت تا به خانه ی خاله رعنا رسید. خاله رعنا که حوصله اش سر رفته بود.
با دیدن سرسره خندید و خوشحال شد.
خاله رعنا از روی پله های سرسره بالا رفت و سر خورد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:44
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه