یک روز وقتی حسین کوچولو از مهد کودک به خانه آمد صدای مادربزرگش را شنید.
حسین کوچولو خیلی خوشحال شده بود.
مادر به حسین گفته بود که مادربزرگ قرار است یک ماه پیش ما بماند.
ماه رمضان بود و همه روزه بودند. حسین سعی می کرد به مادر و پدرش کمک کند تا آنها خسته نشوند ...
حسین کوچولو خیلی خوشحال شده بود.
مادر به حسین گفته بود که مادربزرگ قرار است یک ماه پیش ما بماند.
ماه رمضان بود و همه روزه بودند. حسین سعی می کرد به مادر و پدرش کمک کند تا آنها خسته نشوند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:45
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه