پیام آور آفتاب

  • 1 قطعه
  • 8:39 مدت زمان
  • 57 دریافت شده
سارا خانوم بیشتر وقت ها با پدربزرگش بود.
آنها همدیگر را دوست داشتند. به خرید می رفتند و کارهای خانه را انجام می دادند.
یک روز پدربزرگ از سارا خواست تا بیرون بروند. آنها اول به پارک رفتند و بعد به شیرینی فروشی تا شیرینی تازه بخرند.
چون شب تولد پیامبر اسلام بود ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع