خاله نسا روزی هوس نان تازه و پنیر کرده بود.
ظرف پنیر خاله نسا خالی بود. او کمی آرد از ظرفش برداشت و خمیر درست کرد.
خاله نسا نان را در تنور درست کرد. او آواز می خواند و کار می کرد:
تاپ تاپ خمیر
ظرف بی پنیر
خداجونم
خودت برسون
مثقالی پنیر
ظرف پنیر خاله نسا خالی بود. او کمی آرد از ظرفش برداشت و خمیر درست کرد.
خاله نسا نان را در تنور درست کرد. او آواز می خواند و کار می کرد:
تاپ تاپ خمیر
ظرف بی پنیر
خداجونم
خودت برسون
مثقالی پنیر
صداها
-
عنوانزمان
-
13:00
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه