خاله پیرزن در یک مزرعه ی قشنگ، یک خانه ی نقلی داشت.
او در باغچه ی خانه اش سبزی کاشته بود. او یک مرغ پرحنایی، یک خروس و جوجه هم داشت.
خاله پیر زن هر روز به جوجه ها دانه می داد. یک روز آقا خروسه گرسنه بود و مرتب قوقولی قوقو می کرد. اما خانوم مرغه از کارهای خروس خجالت می کشید.
خاله پیرزن به روباه پشت پرچین هم غذا می داد ...
او در باغچه ی خانه اش سبزی کاشته بود. او یک مرغ پرحنایی، یک خروس و جوجه هم داشت.
خاله پیر زن هر روز به جوجه ها دانه می داد. یک روز آقا خروسه گرسنه بود و مرتب قوقولی قوقو می کرد. اما خانوم مرغه از کارهای خروس خجالت می کشید.
خاله پیرزن به روباه پشت پرچین هم غذا می داد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:30
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه