اژدها کوچولو هر روز صبح آتش نانوایی ها و اجاق ها را روشن می کرد.
اژدها کوچولو به هر کس که آتش لازم داشت، کمک می کرد.
یک روز باران تندی شروع به باریدن کرد. اژدها کوچولو خوشحال شد و رفت تا زیر باران راه برود.
همسایه های اژدها به او گفتند که زودتر برود خانه تا سرما نخورد ولی او اصلا به حرف شان گوش نکرد.
او همچنان زیر باران ماند و راه رفت ...
اژدها کوچولو به هر کس که آتش لازم داشت، کمک می کرد.
یک روز باران تندی شروع به باریدن کرد. اژدها کوچولو خوشحال شد و رفت تا زیر باران راه برود.
همسایه های اژدها به او گفتند که زودتر برود خانه تا سرما نخورد ولی او اصلا به حرف شان گوش نکرد.
او همچنان زیر باران ماند و راه رفت ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:55
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه