سارا با مادرش به بازار رفتند.
اما سارا فقط شیطنت و بازیگوشی می کرد. در صف اتوبوس از وسط جمعیت جلو می رفت و همه را هل می داد.
او در اتوبوس هم همه را کنار زد تا به پنجره برسند. بعد هم سرش را از پنجره بیرون برد و برای ماشین ها دست تکان داد.
راننده وقتی سارا را دید با عصبانیت فریاد کشید: بچه جان سرت را بیار تو وگرنه پیاده ات می کنم ...
اما سارا فقط شیطنت و بازیگوشی می کرد. در صف اتوبوس از وسط جمعیت جلو می رفت و همه را هل می داد.
او در اتوبوس هم همه را کنار زد تا به پنجره برسند. بعد هم سرش را از پنجره بیرون برد و برای ماشین ها دست تکان داد.
راننده وقتی سارا را دید با عصبانیت فریاد کشید: بچه جان سرت را بیار تو وگرنه پیاده ات می کنم ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:39
کاربر مهمان
کاربر مهمان